مدح و شهادت امام حسن عسکری علیهالسلام
زهـر جانکـاه به جـان جگـرش افـتاده لـرزه بـر پـیکـرۀ بـال و پـرش افـتاده عـطـش از سوخـتگـی لب او میبـارد شـدت زهــر به لـبـهـا اثــرش افـتــاده چـشـم او آمـدنـی را به تـمـاشـا مـانـده بـا دلـی تـنـگ به یـاد پـسـرش افـتـاده درِ سرداب که وا شد دل او ریخت بهم یـاد یک خـانـهای و مـیـخ درش افتاده لحظۀ آخر او روضه شد و سخت گریست داغ مـادر بـه دل شـعـلـهورش افـتـاده یاس در آتش و یک شهر تماشا میکرد در به روی بـدن مـحـتـضرش افـتـاده محسن و مادر و دیوار و لهـیب هـیزم روضه در روضه همه در نظرش افتاده گفت آهسته به گوش پسرش،مادرمان رد یک پنجـه به چـشمان تـرش افتاده |